پانزدهم خرداد 1342
سرانجام در نیمه شب 15 خرداد مامورین رژیم ناگهان به منزل حضرت امام در قم یورش بردند و ایشان را دستگیر و شبانه به پادگان عشرت آباد تهران انتقال دادند. در مشهد آیت الله قمی و در شیراز آیت الله محلاتی نیز دستگیر و روانه زندان شدند.
خبر دستگیری حضرت امام خمینی، به سرعت در قم و تهران پخش شد و به نقاط دیگر کشور رسید. صبح روز 15 خرداد، جمعیت زیادی در اطراف منزل امام در قم اجتماع کردند و به همراه حاج سید مصطفی خمینی، بزرگترین فرزند ایشان به طرف حرم معصومه(س) حرکت کردند. شهر در اشغال نظامیان بود. اما مردم به اخطارها و تهدیدها توجه نکردند و به راه خود ادامه دادند سرانجام ماموران به روی جمعیت آتش گشودند و عده ای را مجروح کرده و به شهادت رساندند.در تهران، تظاهرات از میدان بارفروشها آغاز شد و در بازار و میدان ارگ به اوج خود رسید. گروهی به ساختمان رادیو در میدان ارگ هجوم بردند اما به سبب تیر اندازی شدید عقب نشستند. مردم به چند پاسگاه حمله بردند. چندین کامیون و اتوبوس دولتی و حتی باجههای تلفن را به آتش کشیدند شهر به صورت نیمه تعطیل درآمد دانشجویان دانشگاه تهران کلاسها را تعطیل کرده و به تظاهرکنندگان پیوستند، شعارها بیشتر در هواداری از امام و اعتراض از دستگیری ایشان بود. کشاورزان ورامین و روستاهای اطراف تهران با شنیدن خبر، کفن پوشیده و به سوی تهران به راه افتادند و بسیاری از آنها در برخورد با نیروهای مسلح جان باختند. همزمان با تهران و قم مردم شیراز، اصفهان و مشهد نیز به حرکت در آمدند.
شاه با اطلاع از وسعت تظاهرات به کاخ سعدآباد رفت و فرماندهی عملیات سرکوب را شخصاً به عهده گرفت شمار کشده شدگان قیام 15 خرداد دقیقاً مشخص نشد، تعداد شهدای آن روز را از هشتاد و چهار نفر تا بیش از هزار تن ذکر کردهاند، دولت و رسانههای خبری مثل همیشه اعلام کردند که این حادثه به تحریک عوامل خارجی به وجود آمده و ادعا کردند که در تاریخ 11 خرداد شخصی به نام «عبدالقیس جوجو» از بیروت با هواپیما وارد ایران شده و در گمرک مهرآباد حدود یک میلیون تومان دلار از او به دست آمده. او اعتراف کرده آن را از طرف جمال عبدالناصر (رئیس جمهور انقلابی مصر) برای افراد معینی در ایران، به منظور ایجاد شورش آورده است. سفارت ایران در بغداد نیز طی اطلاعیهای نام این شخص را «محمد توفیق القیاسی» ذکر کردهبود. دولت وعده داده بود تفصیل ماجرا را به زودی به اطلاع مردم برساند، اما هرگز این وعده تحقق نیافت. قیام 15 خرداد همه جانبه، گسترده و انفجار خشم مردم در مقابل حکومتی بود که جز تحقیر و سرکوب از آن چیزی ندیدهبودند، اما این حرکت تجربه بزرگی برای مردم در مبارزه با ستم بود همچنین حضرت امام خمینی(ره) را به عنوان مبارزی مردمی، صریح و سازش ناپذیر که توانایی به حرکت درآوردن تودهها و جلب اعتمادشان را دارد، معرفی کرد.
وقایع 15 خرداد، بیانگر این حقیقت بود که مبارزه با رژیم کودتا دیگر از طریق قانون و به صورت مسالمت آمیز امکان ندارد.پس از اين واقعه در تهران و قم و ساير شهرها دولت به دستگيري و محاكمه روحانيون و مردم ادامه داد. زندانها از روحانيون و بازاريها و كسبه پر شد و عدهاي نيز محاكمه و اعدام شدند. جريان 15 خرداد هر چند ظاهرا با سركوب خونين به نفع شاه تمام شد اما در حقيقت ماهيت رژيم ستمشاهي را بيش از پيش براي همگان آشكار كرد و نقطه آغازي براي طوفان عظيم انقلاب اسلامي گرديد كه ظرف 15 سال با مجاهدت و ايثار و جانبازي عده زيادي از حقطلبان و مجاهدان راه خدا به پيروزي رسيد و تار و پود رژيمي كه اقتدار خود را در وابستگي به ابر قدرتها و نيروي نظامي ميدانست مانند تار عنكبوت از هم گسست.
يازدهم مرداد 1342
پس از تظاهرات 15 خرداد رژیم كه از عواقب بازداشت امام خمینی هراس داشت ایشان را از زندان پادگان عشرتآباد به منزلی مربوط به ساواك در داودیه تهران منتقل نمودند و آنجا را تحت نظر كامل قرارداد ولی ساعتی بعد سیل جمعیت به سوی داودیه سرازیر شد. در این منزل بود كه روحانیون وقایع 15 خرداد را برای امام تشریح كردند و اطلاع مردم از قیام مردم ایشان را به سختی منقلب نمود تا آنجا كه فرمود: «تا ملت عمر دارد غمگین در مصیبت 15 خرداد است …. واقعه 15 خرداد پشت ما و هر مسلم غیرتمندی را ميشكند.»
يازدهم آبان 1342
شهيد حاج اسماعيل رضايي و شهيد طيب حاج رضايي، از بارفروشان ميدان بار تهران بودند كه در برپايي قيام 15 خرداد 1342 نقش مؤثري داشتند. پس از واقعه 15 خرداد، طيب حاج رضايي به عنوان يكي از محركين اصلي تحت تعقيب قرار گرفت به طوري كه فرمانداري نظامي تهران طي گزارشي ويژه، به شاه اعلام كرد شخص طيب حاج رضايي مسئوول اصلي اين اقدامات است. از آن پس، طيب حاج رضايي و اسماعيل رضايي دستگير شدند و به مدت 5 ماه در زندان رژيم منفور پهلوي زير شكنجهها مقاومت كردند. پايمردي آنان به حدي بود كه شهادت را بر عفو شاه خائن ترجيح دادند. شهيد طيب كه از كوثر وجود خميني بت شكن سيراب شده و زنده دست روح خدا بود، دربرابر همه شكنجهها و سختيهاي زندان مقاومت كرد و مردانه ايستاد. او حاضر نشد از راه جديدي كه انتخاب كرده بود جدا شود و عليه نهضت اسلامي موضعي بگيرد. به همين دليل نيز وي به همراه اسماعيل رضايي، در دادگاه نظامي به اعدام محكوم و در يازدهم آبان 1342 تيرباران شدند.
شهيد حاج اسماعيل رضايي در ذيل ورقه دادگاه چنين نوشت: اگر صد سال زندگي كنم، مرگ به اين سعادتمندي نخواهم داشت چرا تقاضاي عفو كنم و از اين سعادت درگذرم؟" رژيم با معرفي، محاكمه و اعدام طيب حاج رضايي و برادرش اسماعيل رضايي كه در بين مردم داراي نفوذ و محبوبيت بودند، قصد داشت تا قيام بزرگ مردمي و برخاسته از اعتقادات مذهبي مردم در 15 خرداد 42 را كه در راه دفاع و حمايت از يك مرجع ديني ابراز شده بود، يك جنجال وابسته به بيگانه و ايادي وابسته آنان در داخل تلقي كرده و عاملان آن را مشتي فرصتطلب و قلدر معرفي نمايد.
هجدهم فروردين 1343
امام خمینی پس از 9 ماه بازداشت خانگی ساواك، آزاد گشته و روز 18 فروردین 1343 به منزل شخصی خود در قم مراجعت نمودند.رژيم شاه سعي كرد با توطئهاي خطرناك همزمان با آزادي رهبر نهضت اسلامي اينگونه وانمود كند كه ايشان با رژيم تفاهم كرده و با برنامههاي انقلاب شاه و ملت همراه شدهاند، اما امام بلافاصله پس از آزادي در روز 21 فروردين 1343 با نطقي كوبنده عليه رژيم اين توطئه را خنثي كرده و بار ديگر خطوط نهضت اسلامي را ترسيم كرده و سازشناپذيري خود را به اثبات رساندند.
سوم مرداد 1343
طبق این قانون، مأمورین سیاسی و مستشاران خارجی در ایران از تقعیب قانون و جزایی مصون هستند و در صورت ارتكاب جرم یا عمل خلاف قانون به كشورشان جهت بررسی یا محاكمه عودت داده خواهند شد. رژیم پهلوی از ترس عكسالعمل مردم خبر تصویب این قانون را تا مدتی اعلام نكرد.
چهارم آبان 1343
بعد از انتشار خبر تصویب قانون كاپیتولاسیون و پایمال كردن حقوق ملت ایران در برابر یك عده افراد خارجی، حضرت امام خمینی در این روز طی یك سخنرانی مشروح این قانون را برای مردم با عبارت ساده و قابل فهم عرضه مينماید و در قسمتي ميفرمايند: عظمت ايران از بين رفت، استقلال از دست رفت، عزت ماپايكوب شد، مگر ما مستعمره هستيم. مگر ايران در اشغال امريكاست؟... و سپس مردم را به قیام برای كسب استقلال و حقوق خود فرا ميخوانند.
سيزدهم آبان 1343
پس از سخنرانی امام خمینی در رابطه با قانون كاپیتولاسیون و هراس حكومت از تكرار حماسه پانزده خرداد رژیم تصمیم بر تبعید ایشان ميگیرد و در شب 13 آبان خانه ایشان را با صدها كماندو و چترباز مسلح محاصره نموده و پس از دستگیری ایشان را به تهران منتقل مينماید و مستقیما به فرودگاه مهرآباد ميبرند و از آنجا با هواپیما به تركیه منتقل نمودند و ایشان را به محلی به نام بورسا تبعید كردند. همان روز راديو و مطبوعات كشور خبر دستگيرى و تبعيد ايشان را در يك جمله به اطلاع مردم ايران رساندند: طبق اطلاع موثق و شواهد و دلايل كافى، چون رويه آقاى خمينى و تحريكات مشاراليه، عليه منافع ملت و امنيت و استقلال و تماميت ارضى كشور تشخيص دادهشد، لذا در تاريخ 13 آبان ماه 1343 از ايران تبعيد گرديد. رژیم برای جلوگیری از قیام مردم شهرهای مهم ایران را به اشغال قوای نظامی درآورد و به هیچ كس اجازه خروج از خانه را نميدهد و بدین شكل رژیم توانست از خروش مردم در امان بماند.
يكم بهمن 1343
حسنعلی منصور كه نخست وزیر شاه بود توسط برادران بخارایی و مرتضی نیك نژاد از هیأتهای مؤتلفه اسلامی اعدام گردید. هنگامي كه حسنعلي منصور قصد پياده شدن از اتومبيل در جلوي درب ورودي مجلس شوراي ملي را داشت، هدف گلوله شهيد محمد بخارايي قرار گرفت.
بيستويكم فروردين 1344
حمله به محمدرضا پهلوی در كاخ مرمر توسط سرباز شهید رضا شمسآبادی
سيزدهم مهر 1344
رژیم كه از حركتهای انتقامی علیه خودش به واسطه تبعید حضرت امام وحشت داشت تصمیم گرفت به حالت تبعید امام خمینی پایان دهد بدون اینكه ایشان را به كشور بازگرداند. به همین دلیل با دولت عراق مذاكراتی به عمل آورد و موافقت این دولت را جلب نمود و امام خمینی و فرزندش حاج مصطفی را به عراق و شهر نجف اشرف انتقال داد.
هفدهم دی 1346
جهان پهلوان غلامرضا تختي در شهريور 1309 ش در يكي از محلات جنوبي تهران و در خانوادهاي متوسط به دنيا آمد. وي از كودكي به ورزش روي آورد و ورزش را فقط براي سلامتي و تندرستي بدن ميخواست. او در عين حال به نجاري مشغول بود تا اين كه در بيست سالگي در اولين مسابقات قهرماني كشتي كشوري شركت كرد. از آن پس شهره عام و خاص گرديد و در ميدانهاي جهاني مدالآور شد. تختي سرشار از پاكي و صداقت بود و دلي بيباك و جسور داشت. او داراي قلبي رئوف و مالامال از عشق مردم بود و در زندگي خود، بيش از قهرماني به انسان زيستن و از خودگذشتگي ميانديشيد.
تختي با وجود قهرماني در ميادين بينالمللي كشتي، هيچ گاه فروتني و تواضع خود را در برابر مردم از دست نداد. وي در دوران قهرماني خود، 9 مدال طلا و نقره جهاني و بازيهاي المپيك را كسب كرد و از جمله ورزشكاران ايراني است كه بيشترين مدالهاي طلا و نقره را در بازيهاي مهم بينالمللي، به ارمغان آوردهاند. جهان پهلوان تختي از مريدان آيتاللَّه سيدمحمود طالقاني به شمار ميرفت و در ملي شدن صنعت نفت حضوري فعال داشت. وي همچنين در جمعآوري كمكهاي مردمي به زلزلهزدگان بويينزهرا در شهريور 1341، نقش مهمي ايفا كرد به طوري كه حساسيت رژيم را دربرداشت. رژيم كه كمابيش از فعاليتهاي سياسي تختي آگاهي پيدا كرده بود، براي به سلطه كشيدن او، رياست فدراسيون كشتي كشور را به او پيشنهاد نمود؛ ولي او اين پيشنهاد و حتي پيشنهاد براي به دست گرفتن شهرداري تهران يا نمايندگي مجلس را نيز رد كرد. در نهايت، رژيم سفاك پهلوي چون هيچ راهي براي نفوذ به تختي نيافته بود و همچنين محبوبيت روزافزون تختي در ميان مردم و مخالفت وي با رژيم وابسته شاه، طاغوتيان را خشمگين كرده بود، سرانجام باعث شد تا عوامل رژيم پهلوي در توطئهاي مشكوك، وي را در هفدهم دي ماه 1346 در 37 سالگي به قتل برسانند. هرچند كه در آن زمان، مرگ تختي را، خودكشي عنوان كردند، ولي اين توطئه رژيم با آگاهي يافتن مردم از اصل ماجرا، نقش بر آب گرديد. پيكر جهان پهلوان تختي با حضور خيل دوستداران و مشتاقان، در شهر ري به خاك سپرده شد.
بيستم خرداد 1349
آیتالله محمدرضا سعیدی در زندان و شكنجهگاههای رژیم پهلوی به دلیل طرفداری از آیتالله خمینی توسط ساواك به شهادت رسید.«به خدا سوگند اگر مرا بكشيد و خونم را بر زمين بريزيد، در هر قطره خونم نام مقدس خميني را خواهيد يافت» ( آيتا... سعيدي خطاب به عوامل رژيم .(مجاهد شهيد حضرت آيتا... محمدرضا سعيدي در دوم ارديبهشت 1308 چشم به جهان گشود. در كودكي مادرش را از دست داد و تحت نظر پدر مشغول تحصيل شد.
پس از تحصيل در حوزههاي مشهد و قم و استفاده از محضر بزرگاني چون آيتا... بروجردي و حضرت امام خميني (ره) به اجتهاد رسيد. مدتي براي تبليغ اسلام به كويت عزيمت كرد و با شروع نهضت امام خميني (ره) در 1341 به همراه بسياري از روحانيون و مردم به فداكاري و مجاهدت در راه اسلام پرداخت. آيتا... سعيدي از تصميم و عزم راسخ امام براي قيام لله و قدرت عجيب و عظيم ايمان و توكل امام نيروي تازه گرفت و راه سراسر رنج و مبارزه و خطر را با ميل و اشتياق انتخاب كرد و از هيچ كوشش و مجاهدتي دريغ نكرد و به فعاليتهاي مختلف پرداخت به گونهاي كه چندين بار توسط عوامل ساواك دستگير شد.
در ارديبهشت 1349 پس از آنكه رژيم شاه از سرمايهگذاران آمريكايي دعوت كرد تا باصطلاح در ايران سرمايهگذاري كنند و در واقع در يك حركت استعماري، اقتصاد ايران را كاملا در اختيار آمريكاييها قرار دهند، علماي حوزه علميه قم با انتشار اطلاعيهاي مردم را از اين خطر بزرگ مطلع ساختند. در اين ميان آيتالله محمدرضا سعيدي عليه استعمارگران دست به فعاليتهاي شديدي زد و با انتشار اعلاميهاي به زبان عربي خطاب به علماي كشورهاي اسلامي، آنها را دعوت به قيام و مخالفت نمود. رژيم شاه كه از حركت پرخروش ايشان به وحشت افتاده بود، ايشان را دستگير و در قزل قلعه زنداني كرد. اين عالم مجاهد در روز چهارشنبه 20 خرداد 1349 پس از 9 روز تحت شديدترين شكنجهها، به شهادت رسيد.
بيستونهم خرداد 1356
دكتر علي شريعتي در سال 1312 شمسي در شهرستان مزينان در استان خراسان متولد شد. وي پس از اتمام تحصيلات ابتدايي و متوسطه، راهي پاريس شد و در آنجا موفق به اخذ دكتراي جامعهشناسي گرديد. او در ضمن تحصيل در فرانسه، جهت آزادي كشور مسلماننشين الجزاير نيز كوششهاي چشمگيري داشت. دكتر در سال 1343 به ايران بازگشت و بلافاصله به خاطر مبارزاتي كه عليه رژيم ستمشاهي انجام داده بود دستگير و روانه زندان شد. پس از آزادي از زندان ضمن اشتغال به تدريس، به سخنرانيهاي روشنگرانه همت گماشت. در اين زمان، شريعتي مبارزات خود را با برگزاري جلسات سخنراني و بحث، در حسينيه ارشاد تهران ادامه داد. او در كنار استادان و متفكراني نظير استاد شهيد مرتضي مطهري و باهنر، حسينيه ارشاد را به پايگاهي جهت تغذيه فكري نسل جوان تبديل نمودند.
دكتر شريعتي به امام خميني(ره) علاقمند بود و محققي فعال به شمار ميرفت، به طوري كه در طول زندگي كوتاه خود، بيش از 200 اثر به صورت كتاب، جزوه و مجموعه نوار سخنراني از خود به جاي گذاشت. فعاليتهاي فرهنگي دكتر شريعتي، سبب دستگيري مجدد او گرديد و پس از آزادي، در تاريخ 16 ارديبهشت 1356 به لندن مسافرت كرد و در 29 خرداد همان سال در آن شهر به طرز مشكوكي درگذشت. بدنش را پس از چند روز به سوريه منتقل كرده و در زينبيه به خاك سپردند.
يكم آبان 1356
شهید سیدمصطفی خمینی فرزند امام خمینی (ره) در سال 1309 در قم متولد شد. ایشان دارای استعداد فراوانی بود؛ بطوریكه، در همان سنین جوانی به درجه اجتهاد نائل شد.
شهید سیدمصطفی خمینی از سال 1341 كه نهضت امام خمینی آغاز شد، همواره در كنار امام و یار و همراه و مشاور حضرت امام بود. ایشان پس از جریان 15 خرداد و نیز بار دیگر پس از تبعید حضرت امام، به علت اقدامات اعتراضآمیز خود بر علیه رژیم شاه توسط ساواك دستگیر شد و در نهایت نیز در 13 دی 1343 مأموران رژیم، به خانه او حمله كرده و ایشان را نیز به تركیه تبعید كردند. ایشان پس از ورود به نجف در كنار برنامههای درسی و علمی، مبارزه را در كنار حضرت امام ادامه دادند.
در سال 48 به دنبال یك سلسله فعالیت علیه رژیم بعثی عراق، دستگیر و به بغداد منتقل شدند. سرانجام در نیمه شب اول آبان 1356، آیتالله سید مصطفی خمینی، به شكل مرموزانهای به شهادت رسید. شهادت ایشان، نهضت اسلامی ایران را جان تازهای بخشید و به شكل انقلابی فراگیر درآمد كه پس از 15 ماه منجر به سقوط رژیم پهلوی شد. شاید به همین جهت بود كه حضرت امام خمینی (ره)، شهادت ایشان را از الطاف خفیه الهی دانستند.
هفدهم دی 1356
به مناسبت 17 دي (روز آزادي زن) از سوي مراسم بزرگداشتي در تمام شهرهاي كشور برگزار شد، اما جشن چهل و دومين سالروز كشف حجاب، در ميدان شاه شهر مشهد، توسط گروه كوچكي – نه بيشتر از صد نفر – از زنان محجبه كه شعارهايي عليه فساد و بيبند و باري سر دادهبودند، به هم ريخت. پليس براي كنترل اوضاع دخالت كرد و تظاهرات به درگيري خشونتآميزي انجاميد كه در آن، چندين نفر مجروح شدند.
در شهر قم نيز تظاهرات طلاب علوم ديني و مردم با دخالتها نيروهاي انتظامي مجروح شدن عدهاي از مردم منجر شد.در همين روز مقالهي ايران و استعمار سرخ و سياه با امضاي مستعار احمد رشيدي در صفحهي سوم روزنامه اطلاعات به چاپ رسيد . اين مقاله از مخالفان انقلاب شاه و ملت به عنوان مرتجع و عامل استعمار ياد كرده و امام خميني را به طور خاص مورد حمله و اهانت قرار داده بود. اين مقاله امام را مسبب بلواي پانزدهم خرداد بيگانه و غير ايراني و روحاني آشوب طلبي كه به خاطر شاعر بودن از سوي علما و مراجع بزرگ مورد قبول نبودهاست، دانسته و دليل مخالفت ايشان با قوانين اصلاحات ارضي را، همكاري با زمينداران و مالكان بزرگ عنوان كردهبود.
اين مقاله كه به دستور شاه و با نظر و بازنويسي نهايي وي آماده شدهبود و نوشته شده بر كاغذهايي با آرم دربار شاهنشاهي توسط داريوش همايون وزير اطلاعات و جهانگردي وقت به روزنامه اطلاعات دادهشد. قرار اين بود كه اين مقاله ابتدا در روزنامهي اطلاعات چاپ شود و پس از چند روز، روزنامههاي كيهان آيندگان و رستاخيز نيز با متنهايي متفاوت همين مضمون را تكرار كنند تا جو براي حملهي نهايي رژيم كه در اوج قدرت بود به مخالفان مذهبياش، آماده شود.چاپ اين مقاله كه در نگاه اول چندان هم چشمگير نبود، ابتدا در قم مخالفتهايي را برانگيخت. عصر همانروز هنگامي كه كاميون حامل روزنامه براي قم و اصفهان از دروازهي شهر وارد شد، مردم به آن هجوم بردند –قبلاً خبر چاپ چنين مقالهاي از تهران رسيدهبود- و روزنامهها را به آتش كشيدند. ماموران با مردم خشمگين درگير شدند و دامنهي آشوب تا ميدان چهار مردان و مقابل صحن حضرت معصومه كشيدهشد. همه جا تكههاي سوختهي روزنامه به چشم ميخورد. با فرا رسيدن شب، تب و تاب شهر كم شد، اما شاگردان و نزديكان امام كه خارج از زندان به سر ميبردند، در تكاپو بودند تا با جلب موافقت علماي بزرگ شهر، كلاسهاي درس فردا را تعطيل اعلام كنند. معيني، رئيس ساواك قم، شبانه به تهران خبر داد كه اوضاع غيرعادي است و دستور گرفت كه با تمام توان آمادهي سركوبي هر حركتي از سوي مخالفان باشد.
نوزدهم دی 1356
صبح با تعطيل شدن حوزههاي علميه، كلاسهاي درس و نماز جماعت در شهر قم، مردم در مدرسهي خان جمع شدند و از آنجا به سوي منزل آيتالله حسين نوري، راهپيمايي آرامي انجام دادند. بعد از شنيدن سخنراني در منزل ايشان، به سمت خانهي ميرزا محمد باقر سلطاني حركت كردند و از آنجا به سوي خانهي مراجع ديگر رفتند. در هر خانه آنقدر ميماندند تا تاييدي بر حركت خود و اعتراض به چاپ مقالهي توهينآميز روزنامهي اطلاعات به دست آورند.
با گذشت زمان، جمعيت بيشتر و بيشتر ميشد. پليس سعي در پراكنده كردن مردم داشت، اما اين اقدام نيز مثل تهديدها و تيرهاي هوايي، بيفايده بود. مردم با سنگ و چوب به خودروهاي نظامي حمله كردند. نمايندگي روزنامهي اطلاعات به آتش كشيدهشد. تابلوي حزب رستاخيز و شيشههاي بانگ شكست و تيراندازي آغاز شد. خيابان چهار مردان قم به خون كشيدهشد. دست كم شش نفر به شهادت رسيده و دهها تن مجروح شدند. ساعتها طول كشيد تا پليس و نيروهاي امنيتي موفق به سركوبي تظاهرات شدند. بعد از پراكنده شدن مردم، ساواك در جستجويي خانهبهخانه، عدهي زيادي را دستگير كرد. تعدادي از رهبران شورش شبانه از قم تبعيد شدند.
دوم بهمن 1356
حضرت آيتالله خميني به مناسبت وقايع 19 ديماه قم و مشهد پيامي فرستادند. در بخشي از اين پيام آمدهبود:
«جنايات 29 محرم، 19 دي ماه امسال نقطهي عطفي است در جنايات شاهانه. رحمت خداوند بر مقتولين 15 خرداد و 19 دي امسال. محرم چه ماه مصيبتزا و چه ماه كوبنده و سازندهاي است. محرم ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياء خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت تعليم سازندگي و كوبندگي به بشر داد.»
ششم بهمن 1356
تهران، شاهد رژهي گروهي از دانشجويان، دانشآموزان، كارمندان و ديگر اصناف عضو حزب رستاخيز در مراسم ششم بهمن سالگرد انقلاب سفید بود. جمشید آموزگار نخست وزیر وقت در سخنرانی خود گفت:
« این رژه، پاسخ دندان شکنی بود به آنها که در یکپارچگی ملت ما شک دارند، تظاهراتی که به پشتیبانی از شاهنشاه ایران برگزار می شود، نشان میدهد که کوششهای مخالفین شاه ایران به جایی نخواهد رسید»
این در حالی بود که در شهرهای مشهد، قم، تبریز و دزفول، ناآرامیهای پراکندهای وجود داشت و هر روز خبری تازه از تحصن، اعتصاب و راهپیمایی گروههای دانشجویی خارج از کشور به گوش میرسید.
بيستونهم بهمن 1356
در چهلمین روز شهیدان قم و مشهد، تبریز نیز شاهد حوادثی دیگر بود. آیت الله قاضی طباطبایی از مردم دعوت کرده بود، در مجلس بزرگداشت اربعین شهدای 19 دی در مسجد میرزا یوسف بر پا می شد، شرکت کنند. اما مردم با ماموران مسلحی روبرو شدند که جلوی درهای بسته مسجد صف کشیده بودند و اجازه ورود به هیچ کس نمی دادند.
مردم تک تک و گروه گروه می آمدند و جمعیت مقابل مسجد هر لحظه بیشتر می شد فرمانده نیروی پلیس به وسیله بلندگو از مردم خواست آنجا را ترک کنند و با آرامش به خانههایشان باز گردند، اما سخنان او با صلواتهایی برای شادی روح شهیدان، بارها قطع شد و شعارهای پراکندهای از این سو وآن سو به گوش رسید. افسر پلیس تهدید کرد و مردم خشمگین به سوی مسجد یورش بردند تا به زور آن را باز کنند. ماموران به ضرب باتوم و تیراندازی هوایی آنها را به خیابان راندند. درگیری شدیدتر شد و دامنه آشوب در شهر گسترش یافت.
مجسمههای شاه دفتر حزب رستاخیز، چند بانک و سینما، کارخانه پپسی کولا – که مردم معتقد بودند متعلق به صهیونیستهاست– در آتش سوخت. نیروهای انتظامی اگر چه دیر، ولی سرانجام بر اوضاع مسلط شدند و در شهر عملاً مقررات حکومت نظامی برقرارشد. شهر در دست نظامیان بود، اما فردای آن روز هم به زد و خورد و جنگ و گریز بین مردم و پلیس گذشت. تبریز سیزده کشته و صد و بیست و پنج مجروح داد، نیروهای شهربانی تعداد زیادی را بازداشت کردند. روزنامهها از قول هولاکو رامبد معاون نخست وزیر وقت نوشتند عدهای اخلالگر و بیگانه از آن سوی مرزها آمدهاند و تبریز را به آشوب کشیده اند «و حتی یک آذربایجانی واقعی در بین آنها نبوده است»
هشتم اسفند 1356
حضرت آیت الله خمینی (ره) به مناسبت وقایع 29 بهمن، خطاب به ملت تبریز پیام دادند. در قسمتی از آن آمده بود:
«زنده باشند مردمان مجاهد و عزیز تبریز که با نهضت عظیم خود مشت محکم بر دهان یاوهگویانی زدند که با بوقهای تبلیغاتی، انقلاب خونین استعمار را که ملت شریف ایران با آن صد در صد، مخالف است، انقلاب شاه و ملت می خوانند. من به شما اهالی معظم آذربایجان نوید میدهم. نوید پیروزی نهایی. شما آذرباییجانیها بودید که در صدر مشروطیت بریا کوبیدن است استبداد و خاتمه دادن به خودکامگی سلاطین خود به پا خواستید و فداکاری کردید .. اهالی معظم و عزیز آذربایجان بدانند که در این راه تنها نیستند... همه در بیزاری از دودمان پهلوی شریک شمایند. امروز شعارها در کوچه و برزن هر شهر و ده «مرگ بر شاه» است و هر چه عمال کثیف کوشش کنند که جنایات را از مرکز اصلی که شاه است منحرف و به دولت و ماموران متوجه کنند، کسی باور نمی کند. من از مقدار جنایات و عدد مقتولین اطلاع صحیح ندارم اما از بوقهای تبلیغاتی معلوم می شود که جنایتها بیش از تصور ماست با این وصف، شاه افراد پلیس را که به قتل عام دلخواه او دست نزدهاند به محاکمه می خواهد بکشد.»
به دنبال وقایع تبریز – چنانکه در پیام حضرت امام خمینی نیز آمده بود– شاه دستور داد آن دسته از مقامات محلی که غفلت ورزیدند؛ تحت تعقیب قرار گرفته به مجازات برسند.
بيستوپنجم اسفند 1356
حوزه علمیه قم، با انتشار اعلامیهای جشنهای عید نوروز را تحریم کرد. نهضت آزادی، شاخه خارج از کشور، نیز روز گذشته اعلام کرده بود: ایرانیان در سوگ عزیزان خود نشستهاند و امسال عید ندارند.